کد مطلب:315425 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:305

شباهت حضرت عباس به پدر بزرگوارش در نحوه زخم خوردن
مخفی مبادا از نقل این روایات و مفاد آنكه قطع دستهای او از پس نخله و خفیه و حیله بوده،، معلوم می شود از صلابت و مهابت و شجاعت آن جناب كسی را جرأت محاربه حضوری و مقابلی با او نبوده، چنانچه نقل نموده اند پدر بزرگوارش حیدر كرار علیه السلام را كسی جرأت مقابله و مقاتله حضوری با او نداشت و گفته اند قریب هزار زخم كه در غزوات عدیده بر آن حضرت وارد آمد تمام از پشت سر و خفیه بوده نه پیش رو و مقابل آن حضرت.

تنبیها به مناسبت كلام سیدنا المظلوم حضرت ابوالفضل علیه السلام انی احامی ابدا عن دینی [1] سزاوار است در این مقام بیان دین و اسلام و مذهب و شریعت شیعه و اهمیت امر دین بشود.

اما دین در لغت به معنی جزاء است كه فرمود: كما تدین تدان [2] و روز معاد را روز جزا نامیده اند كه فرمود: مالك یوم الدین و جزا و سزا عبارت است از بازگشت عمل كسی به او به همان صورت یا به صورت دیگر غیر از صورت عمل خود و چونكه معارف و اعتقادات قلبیه و یقینیه و اعمال و حركات صادره بدنیه كه به اخلاق و كیفیات نفسانیه در این عالم معاش و حیوة دنیا صدور یافته و به ظهور رسیده حق و یا باطل عبادت یا معصیت جنسا و نوعا، كما و كیفا در عالم معاد و حیوة اخروی و نشأیه برزخی لامحالة رجوع و بازگشت به عامل خود خواهد كرد. لكن به صورتی



[ صفحه 117]



مثل او یا تمامتر و آثار و دوام آن بیشتر و از بس ملازم است جزا با عمل كانّه خود آن عمل را می بیند كه فرمود «فمن یعمل مثقال ذرة خیرا یره و من یعمل مثقال ذرة شرا یره [3] ؛ پس هر كس به اندازه ی ذره ای نیكی كند جزایش را می بیند و هر كس ذره ای بدی كند كیفرش را می بیند». و در جای دیگر فرموده «و ما تقدموا لأنفسكم من خیر تجدوه عندالله هو خیرا و اعظم اجرا [4] ؛ هر عمل نیك برای آخرت خود پیش فرستید پاداش آن را نزد خدا بیابید آن اجر و ثواب آخرت بس بهتر و بزرگتر است». و وجدوا ما عملوا حاضرا [5] و مثل عامل در این عالم مثل زارع و غارس است. اگر یقین داشته باشد انسان به جزاء عمل مثل یقین زارع و غارس است كه یقین دارد فلان تخم چه زراعت می دهد و فلان درخت چه میوه می دهد و امید دارد او بر كاشتن تخم حبوبات و غرس اشجار با كمال امیدواری پس سستی در اعمال صالحه و حسنات از ضعف عقیده و نداشتن یقین به جزاست.



شاهان جهان كه این جهان داشته اند

دانی كه از این جهان چه برداشته اند



در زیر زمین به دست خود می دروند

هر تخم كه بر روی زمین كاشته اند



اجمالا چون اعتقادات سبب می شود از برای اعمال و اخلاق در این زندگانی دنیا و به مرتبه ظهور می رسد، فلذا آن عقاید را دین نامیدند و فرمود «و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله و هو محسن [6] ؛ چه كسی دینی نیكوتر دارد از آن كه تمام وجود خود را تسلیم خداوند نموده و دائما نیكوكار می باشد» تسلیم وجه الی الله به اصول دین است، یعنی یقین به عقاید حقه و محسن عبارت از عمل به فروع دین است، یعنی اعمال حسنه و در اصطلاح دین عبارت است از اعتقادات بارزه و اعمال ظاهره در دوره ی زندگانی دنیا كه دار تكلیف است، آن دینی است كه بیان تبلیغ تمام آنچه شاید و باید و ممكن است در او بشود، احاطه به جمیع اطراف و اكناف و اسبابی كه مدخلیت در هدایت و تكمیل نفس داشته باشد، آن را دین اسلام نامند و دین پیغمبر آخرالزمان كه خودش خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله بود و دین او خاتم ادیان و امت او خاتم الامم است و كتاب او خاتم



[ صفحه 118]



الكتب اسلام است و اسلام به معنی تسلیم است. چنانچه امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود:

الاسلام هو التسلیم و التسلیم هو الیقین؛

اسلام همان تسلیم است و تسلیم هم یعنی یقین [7] .

راقم حروف گوید تا از برای انسان یقین به مبدأ و معاد نباشد به تمام معنی تسلیم نشود، زیرا كه تسلیم و رضا منتهی درجه عبودیت است كه در شأن او فرمود و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله [8] پس در اینجا یقین را اسلام گفتن از قبیل تسمیه سبب است به اسم مسبب و چون كه حضرت خاتم جامع بین العالمین بود به جمعیتی تمام بین عالم ظاهر و باطن، ناسوت و ملكوت و عبودیت به لفظ و معنی و عالم اقوال و احوال، چنانچه در شان او در قرآن مجید فرمود: انك لعلی خلق عظیم [9] مبعوث شد كه هدایت و تكمیل نفوس، به طوری كه شاید و باید و به حدی كه ممكن است نماید كه فرمود: بعثت لا تمم مكارم الاخلاق [10] این است كه دین مقدس او جامع مراتب روحانیت و اخلاق و سیاست و اقتصاد و مدنیت است و در شأن دین او فرمود:

الیوم اكملت لكم دینكم و اتممت علیكم نعمتی و رضیت لكم الاسلام دینا [11] .

امروز دینتان را كامل كردم و نعمتم را تماما بر شما عرضه نمودم و اسلام را به عنوان دین شما پذیرفتم و بدان راضی شدم.

پس هر نفسی كه این دین مقدس دین او باشد و مقتضای او باشد البته تسلیم نموده است ذات خود و انیت خود را بالكلیه به خدای خود و خود را به تمام كمالات ظاهری و باطنی شرع پسند به التی هی احسن [12] رسانیده و مشمول آیه مباركه و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله [13] ؛ نموده است كه مفاد آن این است كه دین



[ صفحه 119]



چه كسی بهتر است از دین كسی كه تسلیم كرده باشد هویت ذات خودش را به سوی خدای خود. یعنی كسی كه متدین به دین مقدس اسلام باشد، حقیقتا مثل وجود حضرت اباالفضل علیه السلام به سبب احاطه ی او به جمیع اسباب حسن و كمال مستلزم تسلیم دانسته، بالكلیه به خدا پیوسته شده و منقطع و بریده از غیر او، چنانچه فرموده:

لا اكراه فی الدین قد تبین الرشد من الغی فمن یكفر بالطاغوت و یؤمن بالله [14] ؛ اجباری در دین نیست، همانا راه رشد و صلاح از راه گمراهی و فساد جدا و مشخص گشت پس هر كس پشت به طاغوت و گمراهی نموده و به خدا ایمان بیاورد.

طاغوت عبارت است از هر معبود باطلی و تمام ما سوی الله و غیرالله همه باطل است الا كل شی ء خلاالله باطل [15] پس كافر به طاغوت شده یعنی بریده منقطع از ما سوی الله و آنچه باطل است گردیده و در این صورت زشتی و بدی و نقصان و گمراهی و طغیان و خسران و رفتن به سوی باطل وجود ندارد و از این جهت است كه این دین مقدس عروة الوثقی نامیده شده.

و من یكفر بالطاغوت و یؤمن بالله فقد استمسك بالعروة الوثقی لانفصام لها و الله سمیع علیم؛ پس هر كس پشت به طاغوت و گمراهی نموده و به خدا ایمان بیاورد به ریسمان محكم الهی كه هرگز گسستن نیست متوسل شده است و خداوند شنوای داناست.

و دیگر فرمود: و من یسلم وجهه الی الله و هو محسن فقد استمسك بالعروة الوثقی؛ هر كس [تمام] وجود خویش را تسلیم خداوند نماید و دائما نیكوكار گردد به ریسمان محكم الهی متوسل گشته (كه هرگز گسستنی نیست). [16] .

عروة به معنی حلقه است و حلقه دایره ای و كروی است و به زودی گسیخته نشود. از این جهت او را توصیف به وثقی فرمودند (وثقی) یعنی محكم و تاكید او را به لاانفصام لها فرمود یعنی گسیختن برای او نباشد. زیرا كه دین اسلام از هیچ راهی به سبب احاطه كردن و دور زدن او به جمیع محسنات و مكملات نفوس عالم



[ صفحه 120]



بشریت و انسانیت خلل و نقصانی برای او تصور نشود و این حبل المتین و رشته ی خدائی اگر چه در اثر امتحانها و تسلط دشمنها باریك و ضعیف شود و به نهایت ضعف برسد، اما گسیخته نشود و نام نامی این دین مقدس را حضرت ابراهیم علیه السلام اسلام گذارده كه فرمود:

ملة ابیكم ابراهیم هو سمیكم المسلمین من قبل [17] و خبر داده از این كه طریقه و دین آن جناب همین دین مقدس بوده،

ما كان ابراهیم یهودیا و لا نصرانیا ولكن كان حنیفا مسلما و ما كان من المشركین [18] .

و جلوه ظهور و آثار همین دین مقدس بود در وجود مبارك ابراهیم علیه السلام كه فرمود:

انی وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفا مسلما و ما انا من المشركین.

و این اسم و این رسم و حالت از آنجا به ظهور رسید. كه چنانچه فرمود:

وجهت وجهی للذی فطر السموات والارض حنیفا مسلما و ما انا من المشركین ان صلاتی و نسكی و محیای و مماتی لله رب العالمین لا شریك له و بذلك امرت و انا من المسلمین [19] .

اول مسلم بوده است كه تسلیم به خدا كرده است. هستی و ذات خود. چنانچه معنی وجهت وجهی است و از ما سوی الله اعراض كرده، چنانچه معنی حنیفا است،



[ صفحه 121]



زیرا كه معنی حنیف گذشتن از غیر حق و توجه و میل به حق است. حق حقیقی خداست چنانچه باطل حقیقی ما سوی اوست و اگر یك ذره میل به غیر او داشت بقدر همان بهره از شرك می داشت و حال آن كه فرموده: و ما انا من المشركین [20] و بالكلیه متوجه به خدای خود شده ان صلاتی و نسكی یعنی نماز و عبادت حج من و خلاصه ی زندگانی و مرگ من برای خداست كه پرورنده ی عالمین است. پس ابتدای این طریقه حقه و املاء این ملت حنیف كه گذشتن از غیر خداوند بالكلیه و توجه به سوی او به تمام معنی باشد، از ابراهیم علیه السلام در این عالم ناسوت و خطه ی خاك به ظهور رسید و به وصف خلت و منصب خلیلیت منصوب گردید و از این جاست كه تقدم ابوتی و قلبی و قالبی بر حضرت ختمی مرتبت و امت او داشته و دارد و مرتبه و اولویت در مقام منیع تسلیم و انقیاد بالكلیه برای آن جناب است كه مضمون:

اللهم صل علی محمد و آل محمد و بارك علی محمد و آل محمد و ترحم علی محمد و آل محمد كافضل ما صلیت علی ابراهیم و آل ابراهیم [21] .

خداوندا بر محمد و آل محمد درود فرست و بر محمد و آل محمد مبارك گردان و مهربانی نما بر محمد و آل محمد همانگونه كه بهترین درودها را بر ابراهیم و آل ابراهیم نثار نمودی.

خصیصه ی آن جناب است نه سایر انبیاء علیهم السلام و چونكه رسول مبشر و مشرع دین است و لازم ینفك از دین است، دین را نسبت به رسول می دهند و می گویند دین موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله و چون دین به فرموده و املاء رسول است دین را ملت گویند و فرمودند ملت ابراهیم علیه السلام یا ملت كلیم یا ملت مسیح و به اعتبار آنكه دین هر رسولی نسبت به جمیع افراد امت او مساوی است و قوانین آن دین نسبت به جمیع آن ملت مساوی است و تمام از چشمه یك آب حیات روحانیت می آشامند آن دین را شریعت می گویند. زیرا شریعه و مشروعه جائی است كه مردم از آن جا آب بر می دارند و تمام در آن شرعند و راهی كه یا راههایی كه بعد از رسول صلی الله علیه و آله هر كسی خود را خواهد به آن شریعت برساند خواه برسند یا نرسند مذهب نام دارد. اگر حق است مثل طریقه ی جعفری مذهب حق گویند و الا باطل است مثل سایر مذاهب و



[ صفحه 122]



صاحب هر مذهب را امام گویند. خواه حق باشد مثل جعفر بن محمد الصادق علیه السلام و خواه باطل مثل سایر ائمه جائرین و مخالفین كه فرمود: یوم ندعوا كل اناس بامامهم [22] و بعد از امام هر یك از علماء و پیشوایان راهی كه می خواهند خود و دیگران را به آن مذهب برسانند «طریقه» گویند، حق باشد یا باطل، اگر طریق حق و درست باشد به مذهب حق و شریعت مستقیمه و فطرت سلیمه و سعادت ابدیه و جنات عدن خالدین فیها [23] خواهد رسید و اگر راه باطل باشد از مذهب حق و از شریعت مطهره مأیوس و از اهل شقاوت ابدی و به نار جهنم خالدین فیها مقرب خواهد شد. پس انسان هر طریقه كه می خواهد پیش گیرد باید بی غرض و مرض با نهایت جدیت و مجاهده كوشد و به وعده هادی مطلق و خلاق عالم كه فرموده: والذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا [24] امیدوار باشد كه از شقاوت ابدی برهد و به سعادت سرمدی برسد. فمن زحزح عن النار و ادخل الجنة فقد فاز [25] در این راه باید مردی باشد بلند همت، پاك نیت، نیك فطرت و ببیند كه مردان راه حق با چه مجاهدات و امتحانات مواجه شدند و در چه تلاطمی و امواجی قرین گشتند و خودداری و جهاد و مجاهده كردند و چراغ ایمان و دین خود را در طوفان ها نگاهداری كردند و دین به دنیا نفروختند و خود را به سعادت ابدی و خیر دو جهانی رسانیدند، بلكه گروه گروه از ضعفا و قافله های فرومانده را دستگیری كرده و می كنند، چون مولانا و مولی الناس اجمعین ابوالفضل علیه السلام كه گمان آن است كه بعد از مقام معصومین علیهم السلام كان اول المسلمین و له ارفع مقام العارفین و السالكین [26] و از برای اوست رتبه اولیه در منزل رضا و تسلیم كما شهد



[ صفحه 123]



له زین العابدین كه له مقام یغبطه جمیع الشهداء الاولین و الاخرین [27] چنانچه من بعد شرح آن بیاید. پس ای مسلمانهای عالم قدر دین خود را بدانید و طریقه جهد و مجاهده و دینداری و تقوی و دوستی و حسن اخلاق و مواسات و مساوات و فداكاری و نصرت و حمایت از دین و بردباری و علم و عمل را از حضرت ابوالفضل علیه السلام آن یگانه شخص شخیص اول از طبقه دوم عالم انسانیت بعد از طبقه معصومین علیهم السلام و تربیت شده شاه ولایت امیرالمؤمنین و حسنین علیهم السلام تعلیم بگیرید و این چند شعر را از آن یگانه مرد غیور عالم بشریت سرمشق خود قرار دهید و دائما متذكر باشید و غفلت نكنید كه عقیده ام آن است كه اصل وجود جناب ابوالفضل علیه السلام با آن شجاعت و قدرت و آن پشت نمودن به دنیا و باطل و توجه به تمام معنی به حق و فداكاری از راه حق و مجاهده با نفس و ثبات در وفاداری و حمایت از دین و آخرت خود، یكی از معجزات و خارق عادات در این دین مبین است و یك شخص انسان فوق العاده و اسعد السعداء فی الدارین [28] بوده و پیغمبر نبوده و امام نبوده تا بگوئی ما كجا و آنها كجا، بلكه از نوع بشر بوده و به این اخلاق و اعمال و فداكاری در این عالم زندگانی كرده و نام نیك او در این عالم تا انقراض عالم نزد دانشمندان و خردمندان به عزت و رفعت برده شود و مقامات عالیه و برتری او بر تمام طبقات اهل علم بعد از معصوم محرز و مسلم است. پس اوست مصداق و من احسن دینا ممن اسلم وجهه لله [29] و اما اهمیت امر دین و لزوم ترویج و طرفداری دیانت؛ پس آن اهم امور است نزد هر عاقل و خردمند حساسی و تمام انبیای عظام خادم دین بودند و تمام شهدای اولین و آخرین خون شریفشان در راه دین ریخته شد و تمام علماء و دانشمندان عالم به خدمت دین افتخار داشتند و تمام فتنه و فسادها كه در عالم واقع شده و می شود به واسطه ی بی دینی یا ضعف دیانت مردم است و خداوند عالم به هر قومی غضب فرمود و بلائی فرستاد، نبود مگر برای اهانت و بی اعتنائی



[ صفحه 124]



آنها به دین و آثار دین یا قیام آنها بر ضد دیانت و شیوع منكرات دین میانه ی آنها. پس معلوم می شود عزیزترین چیزها نزد خلاق عالم دین است و محبوب ترین مردم نزد خدا تابعین دین اند ان اكرمكم عندالله اتقیكم [30] .

در بحار مرحوم مجلسی (ره) نقل شده: به حضرت ارمیا خطاب شد: بنی اسرائیل چون معصیت من كردند و دین مرا تغییر دادند و بدل كردند شكر نعمت را به كفران پس به ذات مقدس خود قسم كه ایشان را امتحان خواهم كرد به فتنه عظیم كه دانایان در آن حیران بمانند و مسلط خواهم كرد برایشان كسی را كه ولادتش و خوردنش از همه كس بدتر باشد، مردان ایشان را خواهد كشت و زنان ایشان را اسیر خواهد نمود و بیت المقدس كه خانه شرافت ایشان است و به آن فخر می كنند را خراب خواهد كرد و سنگی كه به آن فخر می كنند بر همه عالم در مزبله ها خواهد افكند و تا صد سال چنین خواهد بود و چون سئوال كردند كه فقراء و ضعفا و خوبان چه گناهی دارند، جواب آمد كه گناه آنها این است كه گناه را دیدند و انكار نكردند [31] اجمالا عزت و قیمت دین چنین است كه بزرگان عالم و اولیای خدا برای حمایت و نصرت آن سر و دست و جان دادند و حضرت اباالفضل علیه السلام فرمود:



والله ان قطعتموا یمینی

انی احامی ابدا عن دینی [32] .



و در كتاب نجات البشر كه سنه 1350 به طبع رسیده در باب عظمت دین و مصالح و فواید دیانت در دنیا و آخرت و مفاسد و خطر بی دینی در دو عالم شرح و بسطی داده ام و این مختصر گنجایش بیش از این ندارد و اجمالا در آن كتاب مزبور مدلل داشته ایم كه عصمت و نگهداری بشر از آفات دنیا و آخرت منوط و مربوط به پای بندی به دین است. پست ترین دیانت ها بر بی دینی شرافت دارد، چرا كه بیرون نمودن گردن از زیر قوانین مذهبی و دیانتی همانا دشمنی كردن با تمدن است.



[ صفحه 125]




[1] ترجمه: تا ابد از دين خود دفاع و حمايت مي كنم.

[2] كافي ج 2 ص 134. ترجمه: هرگونه كه نيكي كني، همانگونه پاداش مي گيري.

[3] آيات 7 و 8 سوره ي مباركه ي زلزال است.

[4] سوره ي مزمل آيه ي 20.

[5] سوره ي كهف آيه ي 49. ترجمه: هر آنچه انجام داده اند [در نامه ي عمل خويش] مي يابند.

[6] آيه ي 125 سوره ي شريفه نساء.

[7] نهج البلاغه حكمت 125.

[8] همان مدرك.

[9] آيه 4 سوره ي قلم. ترجمه: همانا تو داراي خلقي نيكو و عظيم هستي.

[10] بحارالانوار ج 16 ص 210. ترجمه: مبعوث شدم تا نيكي هاي اخلاق را كامل كنم.

[11] آيه 26 سوره ي مباركه ي مائده.

[12] ترجمه: همان چيزي كه نيكوتر است.

[13] سوره ي مباركه ي نساء آيه 125. ترجمه: چه كسي ديني نيكوتر از آن كه تمام وجود خود را تسليم خدا كرده دارد.

[14] آيه 256 سوره بقره.

[15] مصرعي از يك شعر عربي. ترجمه: همه چيز جز خدا باطل است.

[16] آيه ي بيست ودوم از سوره ي لقمان.

[17] اشاره است به آيه ي 78 سوره ي مباركه ي حج كه در بخشي از آن مي فرمايد: آئين شما مانند آئين پدرتان ابراهيم است، او بود كه شما را از قبل مسلمان ناميد.

[18] آيه ي 67 سوره ي شريفه آل عمران است كه فرموده: ابراهيم به آئين يهود و نصاري نبود وليكن به دين حنيف توحيد و اسلام بود و هرگز از آنانكه براي خدا شريك قرار مي دهند نبود.

[19] آيات 80 و 163 و 164 سوره ي مباركه ي انعام است كه در آنها مي فرمايد: به درستي كه متوجه گردانيدم وجهم را براي آن كسي كه پديد آورد آسمانها و زمين را. حق گرا هستم و از مشركين نيستم. بگو به درستي كه نماز من و عبادتم و زندگي ام و مردنم براي خداست كه پروردگار جهانيان است. او شريكي ندارد و به همين خاطر به من امر شده است كه اولين مسلمان باشم.

[20] و من از مشركين نيستم.

[21] مفاتيح الجنان (اعمال نماز ميت)، منهاج الهدايه (از همين مؤلف).

[22] سوره ي اسراء آيه 71. ترجمه: روزي كه هر امتي را با امام و مقتدايش مي خوانيم.

[23] سوره ي طه آيه ي 76. و بهشتها و باغهاي دائمي كه در آن جاودان هستند.

[24] سوره ي عنكبوت آيه ي 69. ترجمه: كساني را كه در راه ما جهاد كنند به راه خود هدايتشان مي كنيم.

[25] سوره ي آل عمران آيه 183. ترجمه: هر كس خود را از جهنم دور نگه داشته و وارد بهشت شود رستگار و سعادتمند گشته.

[26] ترجمه: [گمان آن است كه بعد از مقام معصومين] اولين مسلمانان بوده و براي او بالاترين درجه ي عارفان و سالكان الي الله باشد.

[27] خصال شيخ صدوق ص 68. ترجمه: همانگونه كه امام سجاد (ع) شهادت داد بر اينكه براي او (حضرت اباالفضل (ع)) در بهشت مقامي است كه تمام شهداء بدان غبطه مي خورند.

[28] ترجمه: سعادتمندترين سعادتمندان در دنيا و آخرت.

[29] سوره ي نساء آيه ي 125. ترجمه: چه كسي ديني نيكوتر از آن كه تمام وجودش را تسليم خدا كرده دارد.

[30] آيه 13 سوره ي مباركه ي حجرات ترجمه: گرامي ترين شما نزد خدا با تقواترين شماست.

[31] بحارالانوار ج 14 ص 356.

[32] مقتل ابومخنف ص 179. ترجمه: به خدا سوگند اگر [چه] دست راستم را قطع نموديد [با اين حال] تا ابد از دين خود حمايت مي كنم.